آقای رئیسی ، ببخشید !
سلام آقای رئیسی . ببخشید که نمیتونم کنار اسم شما " شهید " بیارم . راستش من هنوز "شهید سلیمانی" هم برام قابل باور و گفتن نیست ..
آقای رئیسی من هیچوقت طرفدار پر و پا قرص شما نبودم . حتی در بعضی موارد منتقد سختی برای بعضی از عملکردها _ یا عملنکردها _ ی شما بودم .
اما هیچوقت هم منکر خدمات بی حد و مرزتون نشدم . همیشه سرسخت از دولت شما دفاع کردم ... آقای رئیسی ، ببخشید ! تا وقتی که بودید قدر شما رو ندونستم .. خیال کردم همیشه هستید . خیال کردم بعد از دور دوم ریاست جمهوری به پست قبلتون برمیگردید ... خیال کردم !
امروز با حالِ داغونم میام !
شما که دیگه شهید شدید (بغضِ گلوگیر) و شاهد هستید .. من زمان زیادی از جراحیم نگذشته ! با چند قدم ساده هم حالم بد میشه .. اما میام . من خودم رو میکشونم و میام . من با پدری که با وجود مشکل قلبی ، حالا سرمای شدید هم خورده ، میام .
با خودم آب برداشتم .. مویز و بادوم و فندوقی رو برداشتم که دقیقا قبل از خبر گم شدن شما خریدم و به خاطر قیمت بالاش حسابی دلگیر شدم ، اما ناامید نه ! کیک برداشتم .. که زهر میشه تو گلوم :)
خواستم بگم اگر اینارو برداشتم ، نه از سر شادی و خوشی ، نه ! خیلی حالم بد میشه . شما که دیگه... " شاهد " هستید .
برای شما عکس گرفتم ، با اشک و غمِ زیاد .
سعی کردم خوب بگیرم عکسهام رو تا خوب یادم بمونه . تا خوشتون بیاد شاید ..
آقای رئیسی ، ببخشید ! اگر از این به بعد با دیدن عکسها یادتون میُفتم ... :)
آقای رئیسی
خداحافظ برای همیشه ..
عزیزدلم :( قبول باشه ...