امروز کاملا با لحن لوسِ دخترونهای به پدر گفتم : حدس بزنید مادر دیروز به من چی گفتن ؟!
پدر : ؟
و حرفای دیروز مادر رو که تو پست قبلی نوشتم رو گفتم بهشون
و پدر با دهن باز به مادر خیره شدن و گفتن واقعا اینارو به زینب گفتی ؟ چرااا؟
و رو به من گفتن مادرت بعضی وقتا یهویی از رادار خارج میشه و یه حرفایی میزنه که آدم یه هفته جیلیز ویلیز میکنه ، فکر نکن به این حرفا اصلا .
من گفتم :
میدونید جالبیش چیه ؟ من چه کلاسایی رو ول کردم ؟ معلم خصوصی ریاضی آوردید برای منِ کلاس دومی که مثلا تیزهوشان بخونم و اینا ؟ خب من اصلا ریاضی دوست نداشتم ، مادر ریاضی دوست داشت و فکر میکرد هرکس بره رشته ریاضی قطعا کنکور خوب میده و قطعا " موفق " میشه . مادر ریاضی دوست داشت ، من دوست نداشتم ! برام معلم خصوصی آوردید ، بله ادامه ندادمش...
من رو بردید کلاس ژیمناستیک ، خب مُد بود.. منِ نوجوون میخواستم جوونی کنم ، برم بگردم بچرخم.. نرفتم . به جاش ۸ سال حرفهای والیبال بازی کردم !
رفتم رشته معماری ، دقیقا تو تب و تاب کنکور بودم کلاس کنکور اسمم رو نوشتید ، مذهبی شدم ، فاز حوزه گرفت من رو.. داغِ داغ ! نذاشتید برم حوزه ، منم کلاس کنکورم رو نرفتم ... جهانبینی من تغییر کرده بود .. به خاطر شما کنکور دادم، به خاطر شما دانشگاه رفتم فوق دیپلم گرفتم .
به خودم که رسید ، ازدواج کردم رفتم حوزه .. دارم درسم و میخونم .
واقعا نمیدونم.. اینکه من تو ۲۵ سالگی تاااازه فهمیدم به فلسفه علاقه دارم ، از کم کاری خودم بوده یا خانواده یا جامعه .. اما خوش به حال اونایی که بخت باهاشون یاره و هدف زندگی خودشون رو تو همون ۱۷ ، ۱۸ سالگی پیدا میکنن !
پدر با دقت گوش میکردن و مادر تایید میکردن .
در نهایت مادر گفتن حالا تو ازدواج کردی رفتی.. گاهی پرم به پرت گیر میکنه ، زهرای بدبختُ بگو که همش خونهاس و اینطوری بهش ضدحال میزنم .
بنده خدا خودشم پشیمون بود . میگفت اصلا یادم نیست اینارو بهت گفته باشم ..
وقتی این جمله آخر رو گفت ، به بغض چهل دقیقهای دیروزم فکر کردم . واقعا چرا خودم رو اذیت کردم به خاطر جملاتی که طرف حتی یادش هم نمیمونه زده ؟!
....
حداقل حرفامو زدم ...
دلم میخواست اینارم بگم
بگم هر وقت خونه دوستاش روضه میگیرن و من مداحی میخونم یا سخنرانی میکنم ، چقدر بعدش میان به مادر میگن خوش به حالت چه دختری داری.. آره خب من هیچوقت اینارو جدی نمیگیرم چون بلاخره فقط یه ظاهری از من رو میبینن . ولی واقعا چرا مادرم همین ظاهریترینهارو هم نمیبینن ؟؟
واقعا لازمه یادآوری کنم به مادرم اینارو ؟
واقعا در جایگاه پدر و مادر ، عزیزانی که میخونید من رو ، در جایگاه پدر و مادر بچه خودتون رو با مدرک دانشگاهیش یا سمت شغلیش نسنجید ..
یکم عمیقتر نگاه کنید بابا !
- ۳ نظر
- ۲۸ آبان ۰۳ ، ۱۸:۳۸