جواب جراحی اولیه اومد و خوب پیش رفته گویا ، حالا باید برم پیش همین دکترم و برگه معرفینامه بگیرم ازش برای دکتر هاشمی بیمارستان بقیهالله برای اون جراحی اصلی . جراحی لاپاراسکوپی هست و ظاهرا چیز خاصی نیست حتی نیاز به بستری بعدش هم نیست . اما اون برای خانمهایی هست که شرایطشون نرماله و فقط یه مشکل دارن که با جراحی حل میشه :) نه من که پروردگارِ بیماریام.. :)) خدا خودش کمک کنه .
توکل کردم و توسل هم...
ثانیه به ثانیه وقتی روی تخت بیمارستان عرفان آنژوکد به دست دراز کشیده بودم تا نوبت جراحیم برسه ؛ حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف رو در کنار خودم حس میکردم . نه اینکه من آدم خاصی باشم نه.. من سگِ کی باشم ؟! :) ولی خب محبّم دیگه.. دوستشون دارم . بابامه ایشون.. تو سختیا کدوم پدر بالا سر بچهاش نیست ؟!
تو دلم گناهام رو مرور کردم و توبه کردم.. تو دلم به حضرت گفتم اصلا شما من رو همینطوری دوست نداری ؟ دخترِ حساسِ زودرنجِ در اغلب موارد خوشخندهی گاهی مودی... ، همینطوری دوستم نداشتید که اینطوری قبولم نمیکردید ! منم میشدم یکی مثل هزاران نفر کف خیابونی که سال به سال یادشون نمیمونه که امامی هم دارن... ولی شما من رو پذیرفتید . پذیرفتید که من به یاد شما میوفتم .. شما بین این همه آدم ، ظرفِ منم بشکستید دیگه نه ؟؟ همینها تو ذهنم.. ثانیههای آخر بههوش بودنم وجود نازنین شما باعث ته لبخندِ روی لبام بود .. بعد از بیهوشی هم ثانیه اول به هوش اومدن قبل از خودم و سلامتم اول شما به خاطرم اومدید ، اول به شما سلام دادم.. حواسم پیش شما بود.. دوستتون دارم به خدا . درد و درمان و شفا و.. هرچند خسته شدم و بریدم ، اما بازم میگم پسندم آنچه را جانان پسندد .
شما دعا کنید برای من مولا.. صاحبی .. سیدی... اغثنی !
- ۴ نظر
- ۲۸ مهر ۰۲ ، ۱۳:۰۳