زندگی من همینه دیگه ! مخلوطی از نجها و غمها و حلاوتها و شادیها ..
سالگرد شهادت امسالِ شما ، این هم اضافه بشه روی غمهای من ..
______________________
دلم گرفته ، رو به قبله ، کنار بخاری میشینم . از توی مفاتیح کلمات مبارک استغاثه به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف رو میخونم و چند قطره اشکی که هنوز سرازیر نشده رو از چشمم پاک میکنم .. میرسم به این قسمت از دعا : حاجتی کذا و کذا .. و به این فکر میکنم که حاجاتم رو بیان کنم ؟ بشمارم ؟ چه حاجتی اصلا ؟ بازم زورم به خودِ درونم نمیرسه و فقط از حاجات علمیای که دارم میگم و بقیه رو محول میکنم به علم خود امام از درون من و نیازهام...
دلم پر میزنه برای سرمای هوای تو صحن جامع .. برای گرمای داخل حرم .. چشمهام رو میبندم و تصور میکنم که اولِ راهِ سرازیری به سمت ضریح مبارک حضرت رضا علیهالسلام، کنار دیوار میشینم . چشمهام پر از اشک میشه همیشه وقتی از اینجا ضریح رو نگاه میکنم.. مثل همیشه قبل از هر حرفی چند بار تکرار میکنم : خیلی دوستتون دارم.. به خدا خیلی.. خیلیییی دوستتون دارم .. خیلی دوستتون دارم .. اینقدر این جمله رو میگم تا صورتم از گریههام خیس بشه . بعد دونه دونه گناهام از خاطرم میگذره و توبه میکنم ! من فقط اینجا سرم رو پایین میندازم.. من فقط اینجا شرمنده میشم.. شما فقط میدونید من چقدر پرروام شما فقط میدونید وقتی منِ پرو ، سرم رو پایین میندازم ، میگم غلط کردم میگم خیلی خجالت میکشم ، میگم اصلا بزنید تو گوشم ، یعنی چی .. این البته از بیادبیِ منه باید ببخشید ! باید ببخشید که انقدر بداخلاقم... باید ببخشید که زینت شما نیستم :)
چشمام رو باز میکنم و میبینم یار روبهروم نشسته و لبخند میزنه ، میگه کجایی ؟ بهش گفتم ...
گفتم خیلی بده که نمیذاره من برم زیارت . بابا یه شب رفت ، یه شب برگشت ، یه شب تو حرم موندن دیگه چیه که آدم بخواد اینقدر سختگیری کنه ؟!
طفره میره.. جوابم رو نمیده.. شوخی میکنه که بحث منحرف بشه..
نمیفهممش
بهش گفتم یه روز از همین روزا میای خونه میبینی نیستم و رفتم :)
اونم لپم و کشید و رفت
بله..
چون میدونه اگر دلش رضا نباشه نمیرم !
منم دلم رو خوش میکنم به این که امام رضا علیهالسلام هر وقت خودشون صلاح بدونن هرطور که خودشون صلاح بدونن من رو میطلبن .
_____________________
بلاخره منطق جناب مظفر رو شروع کردم ، صوت آقای زنجیرزن خیلی برای شخص من مفید نبود و با صوت استاد محمدی جلو میرم و خوبه خداروشکر ..
این عکس از جزوهنویسی صوت دوم هست ، خونه مامان اینا وقتی همه خواب بودن و من خوابم نمیبرد و درد داشتم . من و کتابام ، دردام و همه :)
بیشتر مطالب تا اینجا برام تکراری بوده اما چون کلا فراموشکارم ، به هر حال دوباره خوندنشون برام خوبه . البته نکتههای ریز مفید هم زیاد داره..
این تابلو کوچولو رو تازه خریدم . نصبش کردم رو به روم بالای میز مطالعه . و این واقعا حرف دلم بود و برای همین خریدمش.. وقتی کتابام رو میخونم بهترین ورژن خودمم ! میگه تو (خطاب به خودم) دوستداشتنیترین قسمت من هستی .. و این حس خیلی برام نسبت به خودم واگعیه !
بخاری عزیزم.. اینجا که این عکس رو گرفتم حس خوبی داشتم صرفا خواستم ثبت بشه . وقتی زمستون میشه و بخاری رو نصب میکنیم ، جلوی بخاری میشه جای مورد علاقه من از غروب به بعد . اینجا هم نشسته بودم و تو نت دنبال صوت خوب برای منطق میگشتم و دمنوش به و زعفرون میخوردم و بسی حالم خوش بود...
خبر خوووووب اینکه جلد ۲ اصول کافی رو تموم کردم و بابتش هزاررررتاااا الحمدلله، بابتش هزار تا ماچ به عمامه امام صادق علیهالسلام ... دقیقا یکسال طول کشید بخونمش . جلد ۳ رو بلافاصله شروع کردم و حلواتش ؟! احلی من العسل ..
داشتم فکر میکردم اینقدر ما رو با این جملات ترسوندن 👇🏻
که روایات صحیح و غیر صحیح داره
که روایات صحیح رو نمیشه از غیر صحیح تشخیص داد
و...
که اعتمادمون به سخن امامانمون از بین رفته ، برای اینکه این اعتماد به قلبتون برگرده باید مقدمه کتاب کافی رو از خود مرحوم ثقهالسلام کلینی رحمهالله بخونید تا ببینید چقدر این روایات ما قابل اتکا هستن ... اون خدایی که قرآن رو حفظ کرده در طول این سالها و امام رو به عنوان "حجت" قرار داده ، به نظرتون در زمان غیبت ما رو رها کرده و نتونسته حجت بودن کلام امام رو برای ما حفظ کنه ؟! پناه بر خدا واقعا.. پناه بر خدا..
البته قطعا ما روایات غیر صحیح هم داریم اما اینقدر روایات صحیح و طیب و طاهر ما زیاد هستن که لازم و ضروریه که ما اعتقادمون رو با این روایات مچ کنیم که دچار خطا نشیم !
قرآن اگر به تنهایی کافی بود ، چرا پیغمبر ما رو به امام ( به عنوان یک ستون هم وزن و هم ارزش با قرآن) ارجاع دادن و فرمودن که این دو از هم جدا نمیشن ؟!
اگر از من میپرسید امسال کتاب اصول کافی رو تو لیست خریدتون بذارید و این کتاب رو تهیه کنید خصوصاااا با ترجمه استاد انصاریان که متخصص این کار هستن باشه که چه بهتر . اینطوری خیالتون از بابت اون روایات حساس هم راحت خواهد بود چون خودشون تو ترجمه گاها توضیحاتی دادن که فهم روایات راحتتر میشه ...
و بله.. من جلد ۳ رو شروع کردم به کوری چشم شیطان 😒
هرچه خدا بخواهد...
خداقوت زینب بانو🌻