تیتر : من باز هم حالم بده !!
دیشب شدیدا نیاز داشتم اینجا بنویسم . دیشب که میگم منظورم ساعت یک یا دو نصف شبه در حالیکه داشتم گریه میکردم... اما گوشیم خاموش بود و شارژر پیشم نبود .
پس خود خوری کردم..
دیشب افتضاح بودم ! کل تنم خارش شدید داشت ، فکرم آشفته میشد دائم.. پاهام ناخودآگاه تکون میخورد . حالا چه ناخودآگاه چه بهخاطر خارش شدید.. اینقدر دستم رو خارونده بودم که پوسته پوسته شد و دائم هم گریه میکردم . دائم به این فکر میکردم که این بههمریختگی شدید و خارش جسمی و جوشجوش شدن کمر و.. به خاطر داروهاییه که مصرف میکنم ؟! یا مشکل دیگهای هم هست ؟
دلم خواست یار بیدار شه و دلداریم بده.. اما یکم بعدش نخواستم ! حس کردم از اینکه بشنوه " حالم بده " خسته شده :( و از تصور همین هم کلی گریه کردم..
حتی ترسیدم اینجا بنویسم که چقدررر حالم بده و هرکس خوند بگه ای بابا این چرا همش دپ و داغونه.. و بازم گریه کردم :))
چی میشه حداقل یه جوری که صداتون برسه کربلا دعام کنیییید هان ؟!
واقعا.. جدا ... شدیدا... خسته شدم و امیدی به اینکه حالا حالاها وضعیت جسمی من خوب بشه ندارم !
عزیزمممم
دختر خوشگل
:(
همین که از بد شدن حالت بترسی حمله های بیماریت رو بیشتر می کنه
خودتو بذار جای آقای یار
اگه اون حالش اینقدر بد باشه و هر بار به تو پناه بیاره ازش خسته می شی؟
معلومه که نه
اونم همین حس رو به تو داره
با فکر و خیال های الکی خودتو اذیت نکن
بذار حمایت لازم رو از اطرافیانت دریافت کنی
همون طور که اطرافیانت هم اگه اینطوری بودن تو بی چشم داشت بهشون محبت می کردی