- ۳ نظر
- ۰۲ مهر ۰۳ ، ۲۳:۲۶
برای من که پیشرفت اقتصادی شاید برام چندان پیشرفتی محسوب نشه.. کما اینکه همین ۳ هفته پیش از شغلم به خاطر استرسی که داشتم استعفا دادم با اینکه حقوقم تازه زیاد شده بود و الان تهِ حسابم حدودا ۴۵ هزار تومن دارم تا آخر ماه :)
کما اینکه همسر رو تشویق میکنم که از سال بعدی بیخیال شغلش بشه و بشینه فقط به درس و پژوهشش برسه تهش یه نون و آبی میخوریم دور هم..
( البته این قسمت آخر رو فقط در حد حرف تا حالا گفتم و نمیدونم چقدر تاب و توان تحمل شرایط تا این خد سخت رو دارم.. الله اعلم . ولی مگه خدا به دل آدم نمیندازه ؟! وقتی میدونی و میفهمی یه چیزی درسته ، خب باید انجامش بدی دیگه.. تازه تا انجامش ندیم نمیفهمیم میتونیم تحملش کنیم یا نه که :)) )
و برای من ، که پیشرفت رو تو مسائل علمی ، اعتقادی و اخلاقی میبینم ( یا حداقل دوست دارم که تو این زمینه خیلی پیشرفت کنم و اهداف زندگیم رو روی اینا بستم ) ، خیییلی سخته که روزگارم اینطوری سپری میشه :
کتابهای نخونده.. و حتی مطالبی که یادم رفته !!
تندمزاجیهای ناشی از قرص و دارو..
نمازهایی که گهگاهی قضا میشه و حتی اگر هم نشه خیلی از سر بازکنانه و تند تند خونده میشه که فقط انجام شده باشه صرفا...
دیگه حتی خیلی وقته که توفیق روضه گوش دادن هم پیدا نکردم .
من حالم واقعا خوب نیست !
من
اینجا
شدیدااااا
به دعا احتیاج دارم . . .
__________________________
مادر رو دیروز مرخص کردن ، تهچین گوشت براش درست کردم و آب گوشت رو نگهداشتم جدا بخورن تا تقویت بشن . ولی خیلی بیحال بودن و یکم خوردن... در عوض غذایی که فکر کردم دو وعده میشه خورد ، به لطف پدرم و جناب همسر همون دیشب همش خورده شد :))
مادر سر دردهای شدید دارن و دکتر گفته از عوارض بیهوشیه .
بیمارستانی که مادرم عمل کردن ، بیمارستان بقیة الله تهران بود . باید بگم بخش زنان پرسنل و پرستارهای فوقالعاده مهربون و با حوصله و شوخطبعی داشت . کلی حس خوب گرفتیم... دکترشون هم دائما در دسترس هستن و باهاشون در تماسیم و پاسخدهی خوبی دارن خداروشکر . و خانم مومنهای بودن الحمدلله ..
دیگه چی؟
دیگه اینکه همسر در حال پیادهروی هستن ، کجا ؟ روی مغز من .. :( (اینا اثر همون تندمزاجی حاصل از داروعه) . با اینکه خیلی منطقی و با محبت و شمرده شمرده میگه اما بازم واقعا رو مخمه این که میگه داروهای سنتی رو بیشتر بخورم تا بلکه جواب بده و جراحی نکنیم ... من خسته شدم !! من دارم اذیت میشم... اونو هم درک میکنم خب نگران جراحی و عوارض بعدشه . اما من چی ؟ بریدم...