یه سری ایده برای محرم امسال تو ذهنم هست برای دخترای محلّه
ولی فقیرتر از اونم که بتونم انجامشون بدم ...
مادر اینا تا قبل از کرونا هررر سال خونشون ۱۰ روز رو روضه میگرفتن و اباعبدالله به منِ کمتر از مورچه در خونشون ، توفیق میدادن و روضهخون میشدم ...
این دو سه سالِ آخر خونشون دیگه جای سوزن انداختن نبود
تا اینکه کرونا شد ... و روضه ما تقریبا کنسل که نه ولی محدود شد به ۱۰ ، ۱۱ نفر و بعدش دیگه نشد که بشه اون مجلس قبلی ..
امسال تصمیم گرفتیم دوباره روضهی خونگیمون رو احیا کنیم و به همسایهها خبر بدیم که ۱۰ روز مراسم داریم .
ولی یه چیزی که من بیشتر تر دوست میدارم اینه که به دخترای محلمون هم آدرس و شماره و اینا بدم تا بیان روضه ... همین دخترای غریبهای که تو خیابون از کنار هم رد میشیم و گاهی لبخند میزنیم و میگذریم..
خیلی دلم گرفته . من این ماه کلا ۱ تومن تو حسابم دارم و به امام حسین گفتم همین ۱ تومن رو میذارم برای کارای محترم محرمشون...
دوست داشتم بگم دختر دبیرستانیای محل بیان ، آخرشم یه قرعهکشی کنیم برای ۵ ، ۶ نفرشون با چهار پنجتا از بچهها ببریمشون مشهد .. خدارو چه دیدی ؟ شاید اوضاعشون قشنگ شد.. الهی شد..
:)
من حتی متن برگههایی که تو رویاهام دوست دادم چاپ کنم و بدم دستشون تا دعوتشون کنم رو هم تو ایتام تایپ کردم :)
یه کارایی کردم البته
مثلا با پری صحبت کردم بیاد سخنران بشه . پری فوق لیسانس فلسفه داره و خیییلی هیئتی و اهل مطالعه و پُره .. از طرفی دو سال معلم بوده پس فن بیان خوبی هم داره و اهل شوخی و در عینحال خیلی دقیق و باهوشه .
با آری صحبت کردم بیاد میوندار بشه ، درسته تو روضه ما معمولا همسایههایی که سن و سال دارن میان اما دوست دارم یه شور سینهزنی خوب هم داشته باشیم . به نظرم حضرت زینب اینطور میپسندن .. شاید به چشمشون بیایم ؟
با نقی صحبت کردم (اول فامیلیشه و برای اینکه با زهرای دیگه قاطی نشه پشتش اینطوری صداش میکنیم :) ) هنوز نمیدونم بگم چیکار کنه اما دختر به درد بخوریه و فن بیانش قویه و بلده با دخترا چطوری خوب ارتباط بگیره و رفاقت کنه .
با خاله کوچیکه صحبت میکنم اونم میتونه کمک خوبی باشه برامون ، شاید حضرت زهرا به دلش نگاه کرد و ظاهرش رو هم مثل دلش مذهبی کرد.. و دلش رو هم محکمتر و با ایمانتر... و به دل ما هم البته ..
جمعه با این چند نفر یه جلسه گرفتم برای برنامهریزی و بسماللهِ کار..
خودم روضه میخونم .. اگر اجازه بدن همونطور که تو کتاب قرآن اسم سگ اصحاب کهف اومده ، اسم منِ کمتر از اون هم تو روضههاشون بیاد البته !..
ولی خب .. اینکه اون نوجوونهای اون بیرون رو تا روضه بکشونم و موندگارشون کنم در خونه ارباب پول میخواد :) خصوصا برای قرعهکشی و سفر مشهد بعدش..
و من ۱ تومن تو حسابم دارم :)
هزینه پذیرایی و پک فرهنگی و.. همه اینا هم هست .
تازه خداروشکر همین رفیقارو دارم که جهادی و رایگان و بیچشمداشت بیان پای کار..
آقای اباعبدالله
مراسم خودتونه و بضاعت من اینقدره و میدونید هیچچچ ترسی از آبروم ندارم و برای شما هیچچچ غروری ندارم ، فقط راه رو نشون بدید بهم من تا آخرش با سر میرم..
خودتون اگر خیره این کار ، کمک کنید به من .. دور غم و مصیبت عظمای شما بگردم من !
- ۵ نظر
- ۳۰ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۴۵