کتاب شریف کافی رو گذاشتم روی میز تا ادامه روایتِ روزهای قبلی رو از سر بگیرم ، خوندم " عن ابی عبدالله علیهالسلام قال " ... بعد از چند خط ، نفهمیدم چی شد که یهو دور و برم همه جا قرمز شد .. گرد و غبار بود . به زور چشمهامُ ریز کردم تا درست ببینم . رو به روم با چشمی که تار میدید روی دیواری از سنگهای مرمر کتیبهای رو خوندم که با خط عربی نوشته شده بود " المذبح المقدس " !
بین سر و صدای شلوغی که تو سرم باعث سرگیجه شده بود ، صدای خیلی کمی هم بود که دائم تکرار میشد . سرم رو ناخودآگاه کج کردم تا فقط اون صدارو بهتر بشنوم . مثل ضبطصوتهای قدیمی ، صدا یکم خِشخِش داشت . صوت محزونی بود که تلاوت میکرد : " وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ* بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت؟ ... "
خیسی گونههام ، من رو به خودم آورد ..
صدای محزون هنوز تو گوشم تکرار میشد و رو به روم کتاب شریف کافی باز بود .
با دقت بیشتری کلمات رو مرور کردم تا اینبار قبل از اینکه از حال خودم خارج بشم کلام امام رو خوب بخونم
عن ابی عبدالله علیهالسلام قال :...
یعنی
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند :
پیامبر پیوسته فضایل و کمالات اهل بیتش را به وسیله بیان و با کمک آیات قرآن برای مردم روشن میساخت ... (همانجا که خداوند تعالی فرمود:)
بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم ، اهل بیتم »، (شوری/۲۱) سپس فرمود: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ* بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت؛ میگوید: از شما میپرسم از مودّتی که فضیلت آن بر شما نازل شده؛ مودّت خویشان! به کدامین گناه ایشان را کشتید؟؟
پ.ن: که انگار صوت پیغمبر صلی الله علیه و آله رو شنیدم که فرمودند : در عوض هزاران لطف و محبتی که نسبت به شما قوم ناسپاس ارزانی داشتم ، اجری به جز محبت به اهلبیتم ، به حسین علیه السلام از شما نخواستم ...
بیربط نیست یادآوری اینکه سیده زینب سلاماللهعلیها ، بالای قتلگاه وامحمداه سر داد....
ادامه مطلب صفحه ترجمه این صفحه رو هم میذارم اگر دوست داشتید بخونید .
این عکس رو صرفا سعی کردم به نزدیکترین حال و هوای اون لحظه خودم ادیت کنم که بمونه برام .
- ۲ نظر
- ۱۹ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۳۱