- ۲ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۵۵
راست و حقیقتش رو بگم ؟ حقیقت ماجرا اینه که ما رفتیم دکتر ( نه یکی دو تا.. زیادتاااا ) و تشخیص همه پزشکایی که رفتیم جراحی بود !
و گفتن که ریسک جراحی بالاست خیلی احتمال داره که حل بشه مشکل
اما خب امکان داره مشکلات ناباروری هم پیش بیاد با این جراحی..
و حتی امکان بازگشت مشکل هم وجود داره .
هزینهاش هم که تقریبا ۱۰ برابر حقوق یک ماهِ آقای همسره :)
پس ما با چند نفر مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم راههای طب سنتی و طب اسلامی رو پیش ببریم و داروهایی که یکی دوتا از طبیبهای معروف دادن رو استفاده کنم ...
مشکلی که هست ، و مشکل بزرگ من محسوب میشه ، این حجم شدید از درد کشیدن و گرفتگی عضلات و حالت تهوعهای دائمی و بهمریختگیهای جسمیه ...
ولی
جدا از اینا
اینو بگم اصلا
از دو هفته پیش که با درد شدید راهی بیمارستان شدیم ، یه حسی تو دلم ریشه زد..
یه حس غم مطلوبی :) غمهها ولی یکم دوسش دارم انگار ..
حسم مثل یه بچهاس که خورده زمین و زانوش زخم شده ، بعد مادرش اومده بهش " توجه " میکنه
هی حس میکنم حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف ، این روزا یه جور دیگهای حواسشون بهم هست .
درد میکشم و خستهام ولی در عین حال ، حال خوبی دارم و عمییییق تو هوای توکل نفس میکشم !
هرکی میرسه بهم میگه توسل کن ان شاءالله مشکلت حل میشه ، نذر کن برای رفع بیماری و..
ولی من آقا جان ..
راستش رو بگم ؟؟
اتفاقا مشرف شده بودم مشهد ، به امام رضا علیهالسلام هم همین رو گفتم
یا صاحب الزمان ...
من از تو چیزی نمیخوام آقا ! من به تو تا ابد بدهکارم.. !
من با دردام میام هرشب زیر پتو ، هندزفریهامو میذارم دوکلمه روضهای گوش میدم و دو قطره اشکی میریزم.. من با دردام میام بله ، ولی تهش میگم شما اون چیزی رو که خودتون صلاح بدونید میدید دیگه.. چه حاجتیه به گفتن؟
درسته ... خب من نمک سفرهام رو هم از شما میخوام
البته اگر اینطور حساب کنیم که سفره ، عقل من باشه و نمکش ، معرفت شما بزرگوار.. :)
___________________
علیالحساب ، روزگارم اینطور سپری میشه :
از صبح که بیدار میشم ، تا شب که بخوام بخوابم لحظاتم رو با این ترتیب سپری میکنم :
۱ شربت و ۱ قرص قبل غذا
۱ قرص وسط غذا
۱ شربت و ۱ قرص دیگه هم بعد از غذا
اون وسط روز هم ۲ بار یه کپسول هست که باید بخورم
به جز اون کلی پرهیزات غذایی و ماجراهای این مریضی.
_____________________
من از تو چیزی نمیخوام آقا
من به تو تا ابد بدهکارم..
برای این گدا فقط اینکه
با تو بمونه بهترین اجره..
با تو بمونه
همین..
با تو بمونه.. عزیز دلم..
اینجا کلیک کنید صوت مداحی متن بالا رو گوش بدید و دعام کنید با تشکر !
دو سال پیش بود که جناب همسر کتاب کافی مرحوم کلینی رو برام خرید . من روایت خونی رو دوست داشتم و از قبل گزیدهای و موضوعی میخوندم . اما اینکه یه سیر مطالعاتی داشته باشم.. نه ! با این کتاب شروع کردم و تا ابد ممنون همسرمم از این بابت واقعا !
شروع کردم به خوندن روایات این کتاب
همه چیز از اینجا شروع شد...
از شبهایی که خوابم نمیومد و میومدم صفحات این گنجینه رو ورق میزدم.
همه چیز از اولین قال الصادق علیه السلام های باب عقل و جهل شروع شد...
همون ثانیههایی که چشمم زوم میموند روی کلمه شریف " اباعبدالله " ِ امام صادق جانم ..
که از ذهنم رد میشد که حضرتِ عقل ، دارن در مورد عقل حرف میزنن !
من همینقدر میفهمیدم ، کم ؟ زیاد ؟ مطلوب ؟ سطحی ؟ نمیدونم ... من اینقدر میفهمیدم ..
کم کم به وسطهای جلد اول میرسیدم که وقتی کتاب رو باز میکردم ، وارد سرزمینِ عجایبِ زمان امام صادق و امام باقر علیهم السلام میشدم ...
خودم رو تصور میکردم که ..
از بهمن تا الان هیج پستی نذاشتم و باورم نمیشه ! یعنی اینقدر زود گذشته ؟ چه خبرتونه ؟؟ چههه خبرتونههه ؟ روزای عزیزم شما عمر منید لطفا یکم آرومتر !!
خب از بهمن و اسفند عملا چیزی یادم نمیاد .. فکر نمیکنم اتفاق خاصی افتاده باشه :) اما فروردینِ نازنینم..
سال تحویل کنار مادر اینا بودیم و روز اول عید رفتیم خونه آقاجون و از اونطرف هم رفتیم خونه مادر شوهر .. شب ساعت 11 بود فکر کنم رفتیم به سمت راه آهن و قصد ده روزه کردیم برای زیارت آقاجان امام رضا جانم (علیه السلام و دلتنگی .. ) و ده روز عاااالی رو اونجا گذروندیم .
قائدتا وقتی میگم عالی ، منظورم یه سفر بی نقص نیست . یه سفر طلبگی طور بود با کلی دغدغه مالی خب.. مکانمون از حرم دور بود و سحری و افطاری رو خودمون درست میکردیم . آما یکی از داستان های عجیبی که پیش اومد این بود که روز اول که این اتاق رو تلفنی رزرو کردیم ، طرف گفت 1میلیون و 500 برای 5 شب دیگه درسته ؟ ما هم گفتیم بله . گفت میشه 1.500 . ( یه واحد داغون و دور از حرم شبی 300 تومن ) این در حالی بود که ما هتل آپارتمان دم حرم قیمت میکردیم بعدش برای همون روزها 200 و 250 شبی هم قیمت میدادن بهمون . اما ما گفتیم دیگه به این بندگان خدا گفتیم شاید رو پولش حساب کرده باشن . اوضاع خونه در حدی داغون بود که تو حمام مثلثی شکلش جا نبود خم بشیم ! کوچیک نمور و.. یه وضعی بود !
حالا بد ماجرا کجاست ؟ بد ماجرا اینجاست که ما از قبل براش 500 ریخته بودیم ، روزی ام که رسیدیم و جا به جا شدیم 1 تومن باقی مونده رو براشون ریختیم .
روز آخر که داشتیم خارج میشدیم ، آقا اومد دم در و گفت تسویه نکردید !
ما هم گفتیم چرا دوست عزیز اول 500 زدیم و بعدش هم 1 تومن رو ریختیم . گفت جان ؟؟ اینجا شبی 1.500 بوده !! شما پول یک شب رو حساب کردید ...
وای چهره همسرم اون لحظه همش جلو چشم منه.. رنگ به چهرهاش نموند... همسرم گفت نه حتی اون آقایی که واسطه ما بود هم شاهده که شما گفتید 5 شب 1.5 . خلاصه زنگ زدیم به واسطه که از آشناهای هر دو طرف بود اون هم حرف ما رو تایید کرد . حتی بهشون گفتیم که ما قیمت داشتیم و نزدیک حرم 250 تا 400 بود . آخه این جای داغون چرا باید اصلا شبی 1.5 باشه ؟؟ گفت چون عیده قیمت ها همینه .
خلاصه واسطه کلی با طرف حرف زد و ما هم گفتیم 5 شب ، شبی 1.5 یعنی 7 میلیون و 500 !! ما کل پولی که برای سفر کنار گذاشته بودیم هم اینقدر نبوده . تا یارو راضی شد و گفت الان برید ولی سر ماه برام واریز کنید...
ولی من در بهت حیرت بودم از اینکه افراد چقدرررر راحت مال خودشون رو حرام میکنن .
و چقدر به همسرم افتخار کردم که خیلی صبور و آروم اون لحضات رفتار کرد . جالبه بعدش که اومدیم هتلی که برای 5 روز بعدی از طرف حوزه بهمون رایگان داده بودن ، چک کردیم دیدیم طرف همه چت هاش رو که از قبل با داشت پاک کرده که مبادا بتونیم از طریق چت اثبات کنیم که دروغ گفته !!
در کل ... سپردیم به امام رضا و تصمیم گرفتیم همونطور که امام رضا خطاهای ما رو میبینن اما باز هم میبخشن و زود از ما راضی میشن . ما هم اونا رو ببخشیم و زود راضی بشیم ازشون ...
در مورد پول هم بهشون گفتیم چه بخواید چه نخواید ما به صورت قسطی و ماهانه 500 تومن باهاتون تسویه میکنیم . ولی خب خیلی جالب بود دیگه ... تجربه شد برامون .
می دونید چی زور داره ؟ ماهی 500 تومن دادن به کسی که نامردی کرده در حالی که دکتر از درمان من قطع امید کرده و میگه چاره کارم از دارو گذشته و باید جراحی کنم و جراحی حدودا 90 لعنتی میلیون تومن هزینه اش میشه ...
ماهی 500 هیچی نیست واقعا از نظر ارزشی اما همون 500 تومن میتونه مقداری از قسط یه وام 90 میلیونی باشه که الان شرایط گرفتنش رو نداریم با این وضعیت ..
دکتر گفته حرص و جوش نخورم پس .. بیخیال همه اینا . خدا روزی رسونه و بهترین هارو واقعااا رقم میزنه برامون همونطور که تا الان هم واقعا همینطور بوده ..
الحمدلله علی کل حال ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مداحیه رو خیلی دوست دارم . حال دلم رو اساسی خوب می کنه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از برنامه های امسالم اینه که اینجا رو زود به زود آپدیت کنم . نوشتن حالم رو خوب می کنه و من به این حال خوب واقعا نیاز دارم .امیدوارم که بتونم ...
پس نوشتن تو این وبلاگ علی الحساب یکی از اولویت های منه ! با تشکر ..