خانوم‌کوچیک

برش‌هایی از "من" که فارغ از هرچیزی باید بنویسد.. 🪴

خانوم‌کوچیک

برش‌هایی از "من" که فارغ از هرچیزی باید بنویسد.. 🪴

خانوم‌کوچیک

اعتیاد به نوشتن از اون دسته از اعتیادهایی هست که نه میشه ترک کرد و نه آدم اصلا می‌خواد که ترک کنه . گاه‌گاهی سرک میکشه تو زندگی من و میگه بنویس ، که اگر ننویسی انگار به فعل نرسیدی کلا..
برای همین هم
می‌نویسم . از حدودا سال 92..
خانه به دوش طورانه البته .


کانال ایتا :

https://eitaa.com/bejana

نویسندگان

۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است


الان که دارم این متن رو می‌نویسم ساعت 02:11 نیمه شبه و من واقعا ، واقعا ، واقعا و واقعا خیلی خسته ام اما خوابم نمی‌بره 
و این رو فهمیدم که فکر کردن به این‌که چقدر از  برنامه‌های مطالعاتی امسالم هنوز عقبم و باید طی یه حرکت انتحاری تا آخر سال تمومشون کنم و بهشون هی نمی‌رسم اصلا ، یه استرس شدید بهم میده که مغزم ناخودآگاه شدیدا در موردش مقاومت می‌کنه !
در حدی که 
حاضرم به چرت و پرت‌ترین مسائل فانتزی فکر کنم ، اما یه جمع‌بندی از هفته‌ی پیشِ روم رو توی ذهنم نیارم ! 
چی بهم می‌گذره ؟ 
سلب توفیق شده ازم ؟!تا این حد ؟! 

خداجانم..
پس 
ببخش گناهانی رو که باعث شده روح و روان و مغز من به این حال و روز بیوفته.
ببخش گناهانی رو که خودم خوب می‌دونم جزو گناهانی هستن که بهشون اصرار کردم..
من می‌فهمم اشتباه کردم
تو اما مهربون‌تر از این حرفایی که من رو نبخشی
من خودم یه گوشه‌ای از مهر و رحمتت رو ، گوشه صحن امام رضا حس کردم..
من خودم می‌دونم که تو " سریع الرضا " ترینی .. 
پس 
الهی ، بِعَلیِّ بن موسی الرضا ، زود از من راضی شو امشب و این حسِ فراق خفه کننده رو از من دور کن . 
مرسی 🙏🏼❤️

  • [ زینبم ]

قرار بود فردای پستِ قبلی ، در مورد ماجراهای تراپی بنویسم . اما خب نشد .. و حتی نخواستم ! حالم متعادل نبود اصلا ، گاهی خوب و گاهی بد.. خنده‌های از ته دل و گریه‌های پر از هق هق ! کلا یه ماه عجیب رو گذروندم و.. الان ؟! راضی‌ام از خودم . 

 

خیلی قوی بودم ، خودم حال خودم رو خوب کردم . خودم تنهایی حال خودم رو خوب کردم و به خودم افتخار می‌کنم . واقعا سپاس‌گذارم و هرشب به این فکر می‌کنم که اگر روضه حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها نبود ، آیا اصلا بهتر می‌شد حالم ؟! واقعا واقعا واقعا " با روضه حسین ، نفس تازه می‌کنیم / وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... " خیلی بعد از هربار روضه و گریه حالم بهتر شد . خیلی ... الحمدلله بابت محبتی که از اهل بیت تو دلم وجود داره . 

 

الان آرومم ، جلسات تراپی خیلی خیلی کمکم کرد . بدون دارو درمانی و... رضایت دارم واقعا . 

 

اما همسر ! و ما ادراک ما همسر ؟!! خیلی سعی می‌کنه مواظبم باشه و البته که احساسسس می‌کنم این قضیه‌ی افسردگی زیاد جدی نگرفت و حتی برای تراپی‌ها هم خیلی همراهی نکرد . . . اما خب همین که خواست حالم رو خوب کنه و برام وقت می‌ذاشت و دغدغه‌هایی داشت ، بابتش ممنونم ازش . 

 

ولی خب... اون دکتری که می‌رفتم برای ماجراهای درمانی جسمیم ، گفت این مدت مثل این‌که خیلی استرس و اضطراب و فکر و خیال داشتی و عملا ر**یدی به درمانت .‌‌ و خب ، از اول باید درمانت رو شروع کنی . :)  

از اول می‌دونی یعنی چی ؟! از اول یعنی ، یک‌سال درمان و کلی هزینه به خاطر سه ماه... فاکینگ سه ماه... مسخره‌بازی یه عده بی فکر به فنا رفت !  آیا می‌بخشمشون ؟؟ به زمان و وقت نیاز دارم . و معتقدم بله.. ماجراهای این ۳ ماه آبان و آذر و دی ،،عین حق‌الناس بود !.. بگذریم. نمی‌خوام دیگه به اون روزها فکر کنم و الحمدلله که تموم شد 

  • [ زینبم ]